هوا دم دارد، گرما از چشم ساختمانها میبارد. نفس میگیرد، خاک جا خوش میکند روی برگها. برای بارها و بارها با خودم تکرار میکنم که 10 سال پیش که اینجا اینطور نبود. شاید روزی برسد که رنگ سبز از یاد برود. وقتی میخواهی به بچهات بگویی سبز؛ ندانی با چه مثال بزنی، سبز مثل برگ نازک گل، برگ درخت. و آنقدر به دنبال رنگ سبز بگردی و پیدا نکنی و مجبور شوی فقط با مداد رنگ سبز و روی کاغذ، - اگر کاغذی باشد- یا روی مانیتور و پیکسلهای رنگ دیجیتالی نشانش بدهی.
شاید روزی برسد که بخواهیم برای بچههایمان از آهو و قرقاول بگوییم؛ دوباره دست به دامان تصاویر و نقاشیها شویم و آنها متعجب شوند که روزی این موجودات روی زمین میزیستهاند.
گازهای گلخانهای، آلودگیهای زیست محیطی و دهها مؤلفه از این دست باعث شده که نبض زمین کند بزند.
اما در این میان چند وقتی است تبلیغات و فشارهای جهانی برای کاهش آلودگیهای آب و هوا و خاک غوغا میکند و کم کم در گوشه گوشه جهان بر تعداد مصرف کنندگانی که به دنبال محصولات دوستدار محیط زیست هستند افزوده میشود.
امروزه کارآفرینانی هستند که تلاش میکنند کسب و کاری راه بیندازند که با محیط زیست سازگار بوده و علاوه بر این حامی مشتریان و سرمایهگذارانشان نیز باشند. خلاقیتها و نوآوریهای عظیمی باید صورت پذیرد تا تبعات منفی آلودگیها بر محیط زیست کاهش یابد. گرچه کارآفرینان سبز نیز اگر حمایت نشوند در میانه راه سرخورده خواهند شد اما باز این افراد خوش شانس هستند که قدمی در احیای مادر طبیعت برمیدارند. کارآفرینی سبز میتواند در حوزه انرژی، لوازم آرایشی و بهداشتی و پاککنندهها اتفاق افتد یا حتی خیلی نوآورانهتر باشد، جوان خلاق و کارآفرینی از کربن هوای آلوده جوهری برای پرینترها بسازد و سرفههای نفسگیر را تسکین باشد. خوشایند است اگر بسیاری از کارآفرینان به نوآوریهای سبز روی بیاورند و با حمایت جوامع بتوانند آیندهای سبز و با امنیت را برای نسلهای بعد به ارمغان آورند. چه معلوم شاید روزهایی برسد که کارآفرینان سبز از صداهای چرخان در هوا و آلودگیهای صوتی نیز نجواهایی دلنشین بسازند برای آرامش گوشهای زمین.