اصطلاح «کسبوکار خانوادگی» تعاملی منحصربهفرد را بین دو حوزه متفاوت، یعنی«خانواده» و «کسبوکار» نشان میدهد. این تعامل در مقایسه با شرکتهای غیرخانوادگی، که در آن نقش «صاحب کسبوکار» و «عضو خانواده» کاملا از هم تفکیک شده است، متفاوت است.
تعاملات میان اعضای خانواده در خانه و محل کار میتواند چالشهایی را برای شرکتهای خانوادگی به همراه داشته باشد و شکافهایی را در روابط کاری و خانوادگی ایجاد کند. این چالشها بهویژه برای بنیانگذاران کسبوکارهای خانوادگی که با وظایف مالی، عملیاتی و لجستیکی مواجه هستند، مشکلساز است؛ همچنین برای شرکتهای نسل جوان که تحت محدودیتهای زمانی و منابع کار میکنند.
درگیری و تنش بین حوزههای کاری و خانوادگی میتواند بهتدریج بر سلامت جسمی و روحی بنیانگذاران شرکتهای خانوادگی تأثیر منفی بگذارد. همین امر توانایی آنها را در توسعه و رشد شرکتهای خانوادگیشان کاهش میدهد.
اثر متفاوت تعارضات بر شرکتهای خانوادگی
پژوهشگران معتقدند، تعارضات کاری و خانوادگی بیشتر از هر عامل دیگری صاحبان کسبوکارهای خانوادگی را تحتفشار قرار میدهد. این افراد تحت فشار زیادی برای حفظ فرایندهای کسب و کار در کنار برقراری روابط سالم خانوادگیشان هستند.
شواهد نشان میدهد تاثیر درگیریها و تعارضات خانوادگی بر نتایج فعالیتهای مرتبط با کار و خانواده در شرکتهای خانوادگی و شرکتهای غیرخانوادگی، متفاوت است.
بهعنوان مثال:
شرکتهای خانوادگی تنشهای زندگی خانوادگی را با تمام فشارهای زندگی کاریشان تلفیق میکنند. (اکونومیست، 2004، ص 69)
شرکتهای خانوادگی، نمونهای از سازمانهایی هستند که دائماً در حال فعالیت در معرض چند منطق (منطق کسب و کار و منطق نهادی خانواده) هستند. منطق کسب و کارهای خانوادگی در عرصه تجارت باید به گونهای باشد که هم با حوزههای نهادی خانواده و هم با حوزه کسب و کار همپوشانی داشته باشد. مهم است منطقی که در مسیر اقدامات تجاری بکار گرفته میشود، الگویی سازنده باشد، چراکه به عنوان روشی معنادار برای درک هنجارها، ارزشها و اهداف تلقی میشود و رفتارهای مناسب را برای بازیگران کسب و کار خانوادگی تعریف میکند.
منطق خانواده شامل هنجارها، ارزشها و اهداف خانواده است که رفتار را هدایت میکنند. درحالیکه منطق تجاری شامل هنجارها، ارزشها و اهداف بهرهوری، بازار و سود است. این منطق چگونگی رفتار و اقدام کسب و کار را در مسیر رسیدن به اهداف سودآور معین میکند. وقتی شرکتهای خانوادگی با شرایط بحرانی و استرسزا مواجه میشوند (برای مثال هنگام انتقال جانشینی از یک نسل به نسل بعد) تنش بین منطق خانواده و منطق کسب و کار بیشتر مشخص میشود. تعارضات آموزشی، تضعیف عملکرد سازمانی و افزایش احتمال شکست سازمان از این دسته تنشها هستند.
از آنجایی که بسیاری از شرکتهای خانوادگی در دورههای مختلف بهدلیل درگیریها و تعارضات ویرانگر شکست خوردهاند، مهم است که روی تعارضات میان منطق خانوادگی و کسب و کار تمرکز بیشتری شود. شاید در این صورت بتوان پاسخ مناسبی برای ایجاد تعادل میان این دو منطق پیدا کرد.
طبق نظریه نهادی، سازمانها بهطور مداوم تحت تأثیر منطقهای اجتماعی قرار میگیرند که رفتار سازمانی را هدایت میکند؛ اما آنها در انتخاب رفتارهایشان به چالش کشیده میشوند زیرا در معرض دو یا چند منطق قرار میگیرند. ظاهراً آشتی میان این منطقهای چندگانه کار سادهای نیست.
سازمانها معمولاً با منطق موسسهای که به آنها برای تامین منابع و مشروعیتشان وابسته هستند، پیش میروند. بااینحال، تحقیقات اخیر نشان میدهند زمانی که سازمانها با منطق چند نهاد روبرو هستند و به آن نهادها بهطور مساوی وابستگی دارند، در عملکردشان دچار تعارض میشوند. همین امر میتواند آنها را فلج و عملکرد، مشروعیت و تداومشان را تضعیف کند. در نتیجه سازمان از ادامه مسیر کسب و کارش باز میماند.
پیشینه مطالعاتی درباره شرکتهای خانوادگی نشان میدهد، منطقهای خانوادگی و کسب و کار باید در کنار هم در تصمیمگیری شرکتهای خانوادگی مد نظر قرار گیرند؛ گرچه این منطقها میتواند در مواردی (اخذ تصمیمات سختی مانند برنامه جانشینی)، باهم در تضاد و تعارض باشد؛ اما همزیستی این منطقها و مدیریتشان برای بقاء شرکت امری ضروری است.
نمونهای از کسب و کارهای خانوادگی در ایران
مترجم: مارال مختارزاده (کارشناس ارشد کارآفرینی)
برگرفته از وب سایت entrepreneur