اگر شرکتهای اجتماعی نتوانند در تامین منابعشان موفق باشند، نمیتوان انتظار داشت که بتوانند با عملکردشان، جوامع انسانی را تحت تاثیر قرار دهند. این درحالی است که تنها درصد کمی از دهها هزار شرکت اجتماعی، درآمدهای قابل توجهی دارند. واقعا چرا اینگونه است؟
یکی از دلایل آن، شکست رویکرد کارآفرینی در بسیاری از سازمانهای اجتماعی است. آنها برای رشد و تأثیری که میخواهند بگذارند، به حمایت نیاز دارند اما برای دریافت چنین حمایتهایی بسیار کوچک هستند. آنها از بینش مشتریانشان آگاه نیستند. درحالیکه بینش مشتریان میتواند مدل کسبوکارشان را جذابتر کند. آنها نیازمند استعدادهای جدید اجرایی، تزریق سرمایه و سیستمهایی هستند که قادر به حمایت از سازمانی در حال توسعه باشد.
شاید لازم باشد سازمانهایی به منظور اعتباربخشی به کسب و کارهای اجتماعی راهاندازی شود. سازمانهایی که با کاهش چالشهای پیش روی کسبوکارهای اجتماعی، از طریق ارائه خدمات باکیفیتتر و جذب سرمایهگذاران متخصص در راستای تأمین نیازهای آنها قدم بردارند.
سازمان اجتماعی میخواهد دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کند. بنابراین باید این کار را در مقیاس معنیداری انجام دهند، شرکتهای اجتماعی باید کسبوکارشان را بهشیوه شرکتهای خصوصی توسعه دهند. باید نیازهای مشتریان را بهتر از رقبایشان، مرتفع کنند. با این بینش، شرایط برای ایجاد و ارائه طیف وسیعی از خدمات مالی غیرمستقیم و کمک به شرکتهای بزرگ اجتماعی فراهم میشود. در مراحل اولیه این پشتیبانیها ممکن است بیشتر از نوع حمایتهای حرفهای باشد. اما در مراحل بعد این حمایت میتواند از طریق بدهی و سایر انواع تأمین مالی، برطرف شود.
همانطور که شرکتهای اجتماعی نیاز به شبکه پشتیبانی واقعی برای سرمایهگذاری دارند، نیاز به حمایت حرفهای واقعی هم دارند. آنها میتوانند بعد از انجام کار روزانهشان با اختصاص تنها 10٪ زمان بیشتر، به کار حرفهای بپردازند. که البته قابلتحسین است.
توجه داشته باشید شرکتهای اجتماعی نیازمند استعدادهای برتر در حوزه کسبوکار هستند. کسانی که بهصورت تمام وقت در نقش اجرایی، ارائهدهنده خدمات حرفهای یا بهعنوان تأمینکننده فعالیت کنند. اما اگر رویکردشان از راه اندازی کسب و کار اجتماعی تنها پرکردن اوقات فراغت باشد؛ بهتر است قبل از ورشکستگی، خودشان از کار کنارهگیری کنند.
اما برای جذب استعدادها در شرکتهای اجتماعی باید به بعضی فعالیتها توجه بیشتری داشت: انتخاب مدل کسبوکار؛ ارائه خروجی که نشان دهد شرکت برای تلاشهای موفق، پاداش در نظر میگیرد؛ دادن این اطمینان به کارکنان که شرکت قابلیت رشد و توسعه دارد و میتواند بدهیها را پرداخت کند.
در نهایت قوانین معمول کسبوکار باید درمورد شرکتهای اجتماعی نیز اعمال شود. البته با درنظر گرفتن یک استثنا: به جای استفاده از سهامداران و سود سهام، سود سرمایه و سود سهام بازتولید خواهد شد تا مزایای بیشتری را برای جامعه به ارمغان بیاورد.
مترجم: مارال مختارزاده (کارشناس ارشد کارآفرینی)
برگرفته از سایت hbr.org