3 سوالی که به تیم‌تان کمک می‌کند مسایل را خودشان حل کنند

شما به عنوان صاحب یک کسب و کار، وقتی نزد مشاوران کسب و کار می روید تا برای حل مسایل تان از آنها کمک بخواهید، احتمالا مات و مبهوت هستید و حتی انتظار دارید که طرف مقابل پاسخ تمام سوالات شما را در دست داشته باشد. اولین حرکت مشاوران در این زمان حفظ خونسردی در برابر شماست! معمولا یک یا دو داستان تاثیرگذار برای تان تعریف می کنند تا ذهن شما از مشکل دور شود و سپس به شما راه حل ارائه می دهند.

این رویکرد، اگر چه رضایت بخش است، اما به ندرت جواب گوی واقعی نیاز شما خواهد بود.

اولا، مشاور ممکن است حتی مشکل شما را به درستی متوجه نشود! زیرا او بینش شما را که در خط مقدم مبارزه با مشکلات هستید، ندارد، بنابراین نهایتا بتواند با تکیه به دانش خود، اتفاقاتی را که به نظر او مشابه با مشکل شماست برای تان بازگو کرده و شما را به سمت راه حل های مشابه سوق دهد.

دوما، اگرچه ممکن است با پاسخی که از مشاور می گیرید، احساس راحتی به شما دست دهد، اما شما خود را متعهد به انجام کامل آن راه حل نمی بینید! زیرا به هر حال این ایده ی شما و تیم شما نیست، اگر به نتیجه نرسد تیم شما، شروع به سرزنش شما خواهند کرد و جواب هایی از این قبیل را خواهید شنید: «ما از اول می دانستیم که این روش جواب نخواهد داد.»

زمانی که راه حل ها با شکست مواجه می شوند، انگشت اشاره به سمت شما و از سمت شما هم به سوی مشاور کسب و کارتان خواهد بود! مشاور هم چنان عقیده دارد که نظر او درست بوده و اجرای شما ایراد داشته است... در نهایت یک دور باطل برای پیدا کردن مقصر و محکوم کردن ها آغاز می شود... ! مشاور می خواهد که شما و تیم تان موفق شوید، اما فکر می کند که شما به تنهایی قادر به اجرا راه حل ها نیستید! بنابراین برای ایفای نقش هایی که شما باید خودتان به عهده بگیرید، مشاور وارد عمل می شود.... نتیجه؟! اعتماد به نفس شما و تیم شما به شدت تصعیف شده و فرصت شما برای توسعه ی مهارت هایی که به عنوان رهبر تیم به آن ها نیاز دارید، از بین می رود.

این رویکرد، سابقه ای طولانی دارد. فردریک وینسلو تیلور، یکی از اولین مشاوران مدیریت و شخصی که ایده های او بسیار تاثیرگذار بوده است، به مدیران آموزش داد که بر کارکنان نظارت دقیق داشته باشند. بر اساس برآورد او، کارکنان سعی می کنند بیش از یک سوم تا نیمی از کار مناسب را انجام ندهند! در کار روزانه نیز طوری وانمود می کنند که گویا تمام روز، تا آنجا که می توانند مشغول به نظر برسند. به گفته تیلور، مدیران باید فکر کنند و به دیگران بگویند که چه کار کنند، زیرا کارکنان آنقدر باهوش نیستند که خودشان را مدیریت کنند.

 امروزه چنین ایده هایی کاملا اشتباه به نظر می رسند. تقریبا 33 درصد از جمعیت 25 سال به بالا در کشورهای مختلف، دارای حداقل مدرک کارشناسی هستند، نسل های جوان به طور فزاینده ای نسبت به نسل های قبل از خود، از داده های جهانی آگاهی دارند و به فناوری های روز آشنا هستند. هم چنین شاهد شکوفایی شرکت هایی با ایده های ناب در سراسر جهان هستیم که در آن ها بخشی از طبقه  خلاق جامعه جهانی، سریع ترین گروه در حال توسعه در اقتصادهای توسعه یافته را تشکیل می دهند. هم چنین گروه هایی را مشاهده می کنید که کمتر به دنبال کسب درآمدهای نجومی یک شبه بوده و بیشتر از انگیزه های ذاتی مانند توانایی انتخاب، استفاده می کنند.

بنابراین جای تعجب نیست که رویکرد تیلور، در سالهای اخیر، جای خود را به درک متفاوتی از رهبری داده است. ساتیا نادلا در اولین مصاحبه خود پس از قرار گیری در جایگاه مدیر عاملی شرکت مایکروسافت، به نیویورک تایمز گفت: «شاید اولین کاری که رهبران باید انجام دهند این است که اعتماد افرادی که رهبری آن ها را بر عهده دارند، جلب کنند.» سه سال بعد او در کتابش این جمله خود را با قدرت بیشتری تاکید کرد: «فهمیدم که کار اصلی من این است که فرهنگ مان را اداره کنم، تا صدها هزار ذهن الهام گرفته از کارمندان مایکروسافت، آینده ما را بهتر شکل دهند.»

با مطالعات اخیر و کسب اطلاعات بیشتر در مورد شیوه های بالا بردن چابکی در تیم های کاری، این نتیجه حاصل شده است که به جای درگیر کردن تیم تان با راهکارهای ناشناخته مشاوران کسب و کار، اگر از تیم خود سه سوال را بپرسید، از خدمات بهتری برخوردار خواهید شد:

1- شما چه چیزی را توصیه می کنید؟

پرسیدن این موضوع ممکن است برای یک لحظه، تیم شما را متزلزل کند، اما وقتی غافلگیری اولیه ی آن ها از بین برود، آن ها یاد می گیرند که به هر بحثی که با یک فرضیه آماده شده است، پاسخ دهند. در حالت عادی اگر آن ها هیچ توصیه و فرضیه ای نداشته باشند، ممکن است برای مدتی طوفان فکری را در تیم داشته باشید. اما سر انجام از آن ها بخواهید که در صورت داشتن ایده یا توصیه های عالی نزد شما برگردند! آن ها را رها نکنید و به آن ها بگوئید: «من به تو اعتماد دارم، چون تو از من به مسئله نزدیک تر هستی و مسلما می دانی که چگونه با تحول اوضاع باید شرایط را وفق داد...»

تخمین زده می شود که حدود 75% از ایده های کاربردی و موثر برای نوآوری از کارگران و کارمندان نزدیک به مشتریان و تولید بر می آید! زیرا این گروه همواره از ناامیدی مشتریان، واقعیت های عملیاتی، فرصت های فناوری و سایر مسائل، درک بهتری دارند نسبت به کسانی که در بالا دست کار قرار دارند.

2- چطور می توانیم این ایده را امتحان کنیم؟

فرض کنید که ایده ی جذابی ارائه شده است، حال شما چیزی دارید که می تواند هیجان انگیز باشد، چگونه آن را آزمایش می کنید؟! یک رویکرد آزمایشی در ابتدای کار به رهبر اجازه می دهد تا ایده ی تیم را با هزینه و ریسک نسبتا کم اجرا کند! حتی اگر به رویکردی مشکوک بودید، بدون ایجاد تضاد و دعوا، در بحث های نظری با تیم تان شرکت کنید، آن ها را مجبور کنید تا یک نمونه ی اولیه بسازند و ببینند آیا ایده ی آن ها کار می کند یا خیر...

متخصصین رفتار شناسی مانند دانیل کانمن و دن آریلی، به رهبران آموخته اند که از آزمایشات خلاقانه و واقعی استفاده کنند تا بدانند مشتریان واقعا چه کارهایی را انجام می دهند، تا اینکه بخواهند بر محاسبات منطقی کارهایی که باید انجام گیرد، تکیه کنند!

سیستم های کسب و کار آنقدر که فکر می کنید پیچیده نیستند! آن را باید مثل ساعتی تصور کنید که می توانید اجزای آن را از هم جدا کرده، آن ها را تعمیر کنید و دوباره در کنار هم قرار دهید. فراموش نکنید که ایده هایی که درست به نظر می رسند پیچیدگی خاص خود را دارند، و همیشه آنطور که به نظر می رسند، در دنیای واقعی اجرا نمی شوند! آزمایشات پیش از تولید انبوه، معمولا به شما بینش های مفیدی را ارائه می دهد که با تکرار این تمرین ها، می توانید در آن ها بهتر عمل کنید.

3- به عنوان رهبر چگونه می توانم کمک تان کنم؟

فکر می کنید در مسیر حرکت خود با چه موانعی روبرو خواهید شد؟! مشاورین کسب و کار به شما و تیم تان توصیه می کنند که پیش از ورود به یک ایده، موانع را اندازه گیری کنید! سپس از تیم تان بپرسید که چه کاری می توانید انجام دهید تا به آن ها در رفع موانع کمک کند؟ آیا آن ها به منابع مالی نیاز دارند؟ نیاز به محیط آزمایشگاه دارند؟ یا نیاز دارند هر لحظه به هم تیمی هایی با مهارت های خاص متصل شوند؟ در این حالت بخش درستی از بار روی دوش شما و البته مشاورتان قرار می گیرد! و مطمئن می شوید که به جای بازرسی و ایجاد موانع جدید، در واقع در مسیر تسهیل و تسریع کار، حرکت می کنید.

مهم ترین نکته را بدانید: هنگامی که افراد ایده های خوب دارند ولی اجازه ی مشارکت ندارند، از کار خود استعفا می دهند! نظر سنجی ها نشان می دهد که در سطح جهان تنها 15 درصد از کارکنان احساس می کنند در کار خود مشغول هستند.

بر اساس مطالعات پرفسور عمار بیده، از دانشکده فلچر دانشگاه تافتز، مشخص شد که بیش از 70% از استارتاپ های موفق، توسط کسانی راه اندازی می شود که ایده های خوب خود را در محل کار سابقشان داشته اند! شرکت ها میلیونها دلار هزینه می کنند تا این استارتاپ های موفق را خریداری کنند ولی حاضر نیستند در زمان درست از ایده های درست کارمندانشان استفاده کنند.

از سوی دیگر شرکت هایی هستند که زمان، استعداد و انرژی افراد را در کار آزاد می گذارند، و این امر موجب می شود تا افراد ترغیب شوند و 40% بیشتر از کارمندان عادی کار کنند! اما نحوه ی رفتار مدیران با کارکنان خود به گونه ای فراتر از بهره وری و سوددهی شده است!

در نهایت، بدانید که با ایجاد یک محل کار که در آن کارکنان تشویق به نوآوری و اعمال خلاقیت خود می شوند، رهبران می توانند نتایج کوتاه مدت رشد شرکت خود را بهبود بخشند. افراد می توانند به خوب شدن مشاغل بد کمک کنند و این کار با سه سوال ساده آغاز می شود.

مترجم: عاطفه جولانی (کارشناس ارشد)

برگرفته از سایت: www.hbr.org

برای مطالعه بیشتر:

۵ تیمی که هر سازمانی نیازمند آن است
8 اصل برای رهبری موثر یک تیم
تیم‌سازی در سازمان چه مزایا و معایبی دارد؟

آیا کار تیمی را به کار انفرادی ترجیح می‌دهید؟