قرآن که مهمترين منبع دين اسلام است، محور همه ارزشها را معرفت و ايمان و کار قرار داده است. آيات قرآن درباره کار و کوشش به قدري فراوان و متنوع است که با کمال صراحت ميتوان گفت اسلام دين کار و کوشش است. در روايات نقل شده از پيامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) نيز به موضوع تلاش و کوشش توجه خاصي شده است. در ادامه گزارشي از گفتوگوي ما را با حجتالاسلام و المسلمين مرتضي عباسيان، مدير بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عج)، در خصوص اهميت کارآفريني در اسلام ميخوانيد.
اهميت شاغل بودن از ديدگاه اسلام
حجتالاسلام و المسلمين عباسيان در خصوص اهميت کارآفريني در دين اسلام گفت: براي اينکه بدانيم اسلام چه درجه و مرتبهاي براي کارآفرينها قائل است و اين مساله چقدر در دين مبين اهميت دارد، ابتدا بايد به اين سوال پاسخ بدهيم که اهميت کار و شاغل بودن نزد اسلام چيست چون بر اين اساس ميتوانيم به راحتي ببينيم فردي که براي ديگران امکان کار فراهم ميکند، چه جايگاهي خواهد داشت.
روايت داريم که روزي رسول اکرم (ص) با اصحاب نشسته بودند. جوان توانا و نيرومندي را ديدند که اول صبح به کار و تلاش مشغول شده است. کساني که محضر آن حضرت بودند، گفتند اين جوان شايسته مدح و تمجيد بود؛ اگر جواني و نيرومندي خود را در راه خدا به کار ميانداخت. رسول اکرم (ص) فرمودند اين سخن را نگوييد. اين جوان اگر براي معاش خود کار و تلاش ميکند که در زندگي محتاج ديگران نباشد و از مردم بينياز شود، با اين عمل در راه خدا قدم برميدارد. همچنين اگر کاري ميکند به نفع پدر و مادر و ضعيف يا کودکان ناتوان و قصد دارد با اين کار زندگي آنان را تامين و از مردم بينيازشان کند، باز هم در راه خدا خواهد بود. همچنين در روايات آمده است که وقتي پيامبر اکرم (ص) با فردي روبهرو ميشدند، اول اسم و سپس شغلشان را ميپرسيدند و اين به خاطر اين بود که در اسلام، بيکار بودن عيب است. سيره رسولالله (ص) اين بود که ايشان هر گاه به مردي نگاه ميکردند و ميديدند از لحاظ جسمي توانمند است، سوال ميفرمود که آيا شغل و حرفهاي داري؟ اگر آن فرد در پاسخ ميگفت شغلي ندارد، ايشان ميفرمودند از چشمم افتادي. به آن حضرت عرض ميشد چگونه شخصيت او در نظر شما تنزل کرد؟ ميفرمودند آنگاه که مومني داراي شغل و حرفهاي نباشد، براي تامين مخارج زندگي خود دينش را ميفروشد.
وي ادامه داد: اهميت شاغل بودن و پرهيز از بيکاري نزد خدواند متعال تا حدي است که همه پيامبران الهي هر کدام شغل معيني داشتند و درآمدشان از آن طريق بود. مثلا حضرت موسي (ع) و پيامبر اسلام (ص) چوپان بودند و البته حضرت محمد (ص) در دورهاي طولاني از زندگيشان هم به تجارت اشتغال داشتند. در تاريخ آمده است که خداوند متعال به حضرت داوود (ع) وحي فرمود: «انک عبد صالح لولا انک تاکل من بيت المال»: تو بنده بسيار خوبي هستي، اگر از بيتالمال ارتزاق نميکردي (کنايه از اينکه روزي خوردن از بيتالمال تنها عيب و نقص تو است). بعد از اين وحي، حضرت داوود (ع) به گريه افتاد و گفت: پروردگارا چه کنم که اين نقص رفع شود؟ خداوند متعال زرهسازي را به او تعليم داد و پس از آن، حضرت داوود (ع) با ساخت زره و بهرهگيري از دسترنج خود ارتزاق ميکرد. البته زرهسازي او توانست منشا فوايد اجتماعي نيز بشود. او موفق شد با ساخت زره، ارتش را مقابل دشمنان مجهز و مسلح کند. يا به عنوان مثال، حضرت ادريس که سومين پيامبر الهي هستند، شغلشان خياطي بود و به نظر ميرسد خياطي را ايشان پايهگذاري کردهاند. حالا اينکه چرا پيامبران الهي چوپان و خياط و... بودند، بحثي جداگانه است و به اين مساله برميگردد که در زمان آنها مشاغل چنداني وجود نداشته است.
عباسيان افزود: همچنين، کسي روايت ميکند که در يکي از روزهاي بسيار گرم تابستان در يکي از راههاي مدينه با امام صادق (ع) برخورد کردم. به حضرت که حتما از کار سخت در مزرعه با حالت خسته و عرقريزان برميگشتند، عرض کردم: من فداي شما گردم، موقعيت شما نزد خدا معلوم است و نزديکي و فرزند رسول (ص) بودن شما روشن است، آنگاه در چنين روز گرم و سوزاني به سختي کار ميکنيد؟ حضرت در جواب فرمودند: کار ميکنم که از افرادي مثل تو بينياز باشم. اين بينيازي از غيرخدا، عزت است. حتي اميرالمومنين (ع) هم بعد از رسيدن به خلافت و بيعت مردم با ايشان، کلنگ خود را روي دوششان انداختند و مشغول حفر چاه شدند.
شاغل بودن عين عزت نفس است
مدير بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عج) کار کردن را بالاترين عبادت و جهاد و عاملي براي داشتن عزت نفس دانست و گفت: امام صادق (ع) کار را زمينه رسيدن به تکامل ميدانند و ميفرمايند که تجارت، عقل را زياد ميکند. اصلا حکمت اهميتي که اسلام براي کار کردن قائل است، در همين احساس عزت نفسي است که به آدم ميدهد. چون کسي که شاغل است و ميتواند پول دربياورد، اين امکان را دارد که زندگي خودش را تامين کند و ذليل نباشد. علاوه بر اين، شاغل بودن مانع بزهکاري فرد و کشيدن شدن او به راه فساد ميشود.
اهميت کارآفريني در اسلام
وي بيان کرد: اسلام دين کار و تلاش و آيين عمل است و همه انسانها را براي تامين معاش و زندگي با عزت و شرافت دعوت ميکند. سختکوشي و مقاومت در برابر سختيها از آموزههاي اساسي اسلام است و اهتمام به کار و تلاش از ديدگاه اسلام نوعي عبادت محسوب ميشود؛ همانگونه که روح و جسم را تقويت ميکند. اسلام براي کارهاي توليدي، به ويژه کشاورزي و دامداري و نيز تجارت اهميت قائل است و مسلمانان را از بيکاري، تنبلي و تنآساني نهي کرده است. ارزشهاي اسلام همگي حامي کار و تلاش و کسب ثروت و قدرت مسلمين هستند و اين نگرشهاي غلط مسلمين است که سبب شده آنها نتوانند به قدرت دست يابند. به نظر ميرسد برداشتهاي غلط و ديدگاه نادرست ما نسبت به اين ارزشها سبب ايجاد فاصله بسيار زياد بين کارآفريني و فرهنگ عمومي شده است.
عباسيان ادامه داد: آموزههاي ديني مورد بحث در حوزه کارآفريني هيچگاه اين موضوع را به ذهن متبادر نميکنند که رابطه کار و تلاش با اخلاق ديني يک رابطه دنياگرايانه است بلکه وارد شدن به مباحث زندگي و برنامهريزي براي زندگي مادي هم مورد توجه دين اسلام است زيرا دنيا پلي است به سوي آخرت. اين به معناي دنياگرايي دين نيست يا - به اصطلاح برخي روشنفکران - به عرفي شدن دين تعبير نميشود بلکه قداست دين از جامعيتي برخوردار است که از کوچکترين عناصر حيات انساني غافل نشده. هدف دين توقف انسان در عناصر مادي نيست بلکه ارتقاي انسانيت انسان است اما اگر نسخهاي براي معيشت او پيچيده نشود و فرايند زندگياش تبيين نشود، ممکن است بخش مادي زندگي به اهداف عالي آن که همانا دستيابي به روح قدسي دين است، لطمه وارد کند. در حديث آمده که آنچنان براي دنيا تلاش کنيد که گويي صدها سال خواهيد زيست و آنچنان به فکر آخرت باشيد که گويي فردا از دنيا خواهيد رفت.
پس ميتوان گفت که اسلام دين يکجانبه و تکبعدي نيست و به جنبههاي مختلف زيست بشر توجه کرده است. اما بايد گفت که اين جنبهها نه در عرض هم، بلکه در طول هم فرض شدهاند و زندگي اين دنيايي مقدمهاي براي زندگي در جهان آخرت است. بر اين اساس، انسان مومن به تمام معنا ميتواند يک کارآفرين باشد و به موفقيت و کاميابي در دنيا و آخرت، هر دو، دست يابد.
وي افزود: از نظر فرهنگ اسلامي، کارآفرين فرد تلاشگري است که با اتکا به نفس و توکل به خداوند ميتواند در جهت منافع فردي و اجتماعي گام بردارد و همچنين با بهرهگيري از خلاقيت و نوآوري مبتني بر وجدان کاري و انضباط اجتماعي، به ايجاد تغيير و تحول و توسعه در جامعه بپردازد. البته واضح است که کارآفريني به زيرساختهاي ويژهاي نياز دارد و تا آنها فراهم نباشند، نميتوان توقع کارآفريني داشت. تجارت پيامبر اسلام (ص) و حضرت خديجه (س) و تلاشهاي طاقتفرساي حضرت علي (ع) در حفر قنات و ايجاد نخلستان در اطراف شهر مدينه مصداقهايي براي تلاش در جهت ايجاد اشتغال و توسعه اقتصادي به شمار ميروند.
اسلام با دلالي مخالف است
عباسيان تاکيد کرد: کار درست و پسنديده از ديدگاه اسلام کاري است که با توليد همراه باشد. اسلام با پول مفت گرفتن و دلالي کردن مخالف است و آن را نهي ميکند چون دلال توليد نميکند و صرفا دو نفر را به هم ميرساند. البته بايد اين نکته را هم در نظر داشته باشيم که دلالي با بازاريابي فرق دارد و اسلام با مشاغلي که در آنها توليدي نباشد، مخالفت ميکند. از طرف ديگر، ما يکسري مشاغل واجب در اسلام داريم. مثلا اينکه اگر الان وضعيت به گونهاي است که بايد خودمان بنزين توليد کنيم تا به غرب وابسته نشويم، اگر کسي بتواند اين کار را انجام دهد و شرايطش را داشته باشد، اين کار از نظر عقل لازم و از نظر شرع بر او واجب است.
انصاف شرط اول کارآفريني
عباسيان با اشاره به اينکه وقتي گروهي براي ايجاد يک کار جديد دور هم جمع ميشوند بايد قواعد کاريشان بر اساس شرع تنظيم شده باشد، گفت: اولين نکته براي اينکه يک کارآفريني به سرانجام برسد، اين است که حقوق طرفين-که مثلا يکي علم و دانش و کارش را آورده و طرف دوم سرمايهگذاري کرده - رعايت شود و اولين شرطش هم رعايت انصاف است. يعني بايد اينطور نگاه کنيم که اگر اين آدم با ايده منحصر به فردش نبود، من نميتوانستم به چنين سودي برسم يا اگر من اين ايده را داشتم ولي سرمايه نبود، نميتوانستم آن را اجرايي کنم به طوري که برايم منفعت داشته باشد. همچنين، ميزان شرکت طرفين در کارآفريني بايد مشخص باشد چون انسان ذاتا زيادهخواه است و هميشه دنبال اين است که بيشترين سود را ببرد و بگويد که بيشترين سهم را در شکلگيري يک کار خاص داشته است.
حقوق متقابل نخبگان و جامعه
مدير بنياد فرهنگي حضرت مهدي موعود (عج) در پايان گفت: نخبگان جامعه ما اگر به درجهاي از علم رسيدهاند بايد بدانند که غير از تلاش شخصي خودشان، استعداد خدادادي هم در اين موفقيت سهم داشته پس اين نکته را فراموش نکنند و در مسير خدمت به دين هم گام بردارند. نخبگان جامعه ما در همين کشور درس خوانده و دانشگاه رفتهاند و از امکانات استفاده کردهاند. توقع اين است که حالا که آموزش و پرورش و وزارت علوم و بيتالمال و... در نخبه شدن آنها نقش داشتهاند، آنها هم وفاداريشان را به مملکت و نظام نشان دهند و زود هم به اين خاطر که اصطلاحا يک جايي تحويلشان نگرفتهاند، قهر نکنند و آزرده نشوند! البته مردم هم بايد از اين استعدادها حمايت کنند تا بشود از آنها براي رشد جامعه ديني بهره برد ولي نخبهها هم بايد به همين مملکت خدمت کنند تا مباحثي مثل فرار مغزها و... پيش نيايد.
منبع: ماهنامه دانش بنیان