رضايي عارف که در روستاي «همه کسي» بخش بهار استان همدان به دنيا آمده، فعل توانستن را از همان کودکي به خوبي صرف کرده است. اين کارآفرين اگرچه تا سوم راهنمايي بيشتر ادامه تحصيل نداده اما تاکنون موفق شده 6 ايده از ايدههاي خود را به منصه ظهور برساند و از اين رهگذر براي بخشي از کارجويان منطقه شغل ايجاد کند. به منظور آشنايي بيشتر با اين کارآفرين گفت و گويي صميمي را با وي ترتيب دادهايم که در پي ميآيد: اولين کسب و کاري که راهاندازي کرديد چه بود و به طور کلي چه مسيري را طي کرديد تا به صورت تخصصي و حرفهاي وارد عرصه کارآفريني شديد؟ به طور کلي تلاش را از پدرم و پسانداز را از مادرم آموختم. پدرم از مغازهداران روستاي محل تولدم بود و به تبع من نيز از همان کودکي با مقوله کسب و کار و کاسبي بيگانه نبودم. اولين باري که تصميم گرفتم درآمدي براي خودم داشته باشم تخمه آفتابگردان توليدي خودمان را با تشويق مادرم در روستايمان فروختم. درآمد اين کار برايم بسيار لذت بخش بود، به همين دليل آن را به فروش ديگر محصولات کشاورزي تسري دادم و به نوعي به اين کار عادت کردم. از همان ابتدا احساسي در من وجود داشت که من را براي انجام کارهاي جديد ترغيب ميکرد. نگاهم به اطراف و مسايل تقريباً متفاوت با ديگران بود. به خاطر دارم سال 60 يا 61 بود که براي ديدار با برخي از بستگانم به تهران آمديم و در اين شهر بود که براي اولين بار «آتاري» بچهگانه را ديدم و به ذهنم خطور کرد که با استفاده از اين وسيله در روستا به درآمدزايي بپردازم، به همين دليل به محض بازگشت از تهران يک دستگاه از آن را به مبلغ 500 تومان ظرف 48 ساعت اجاره کردم و طي اين مدت با گرفتن مبلغي از بچههاي روستا به آنها اجازه بازي ميدادم و از اين طريق ظرف 48 ساعت 800 تومان درآمد داشتم. اين کار را آنقدر ادامه دادم تا يک دستگاه «آتاري» خريدم و پس از آن يک دستگاه ديگر خريدم و اين کار را ادامه دادم تا به بازيهاي کامپيوتري رسيدم و در نهايت يک مغازه مخصوص بازيهايي از اين دست راهاندازي کردم. کي از خصايص من برنامهريزي براساس نياز بازار است و اين خصيصه را از همان کودکي داشتم. يادم هست در دوران جنگ با اجاره وسايل نمايش فيلم، اقدام به نمايش فيلمهاي رزمي و جنگي در روستا ميکردم و از اين راه نيز براي خودم درآمدي داشتم. به نوعي يک سينماي روستايي تاسيس کرده بودم.به همين ترتيب دوراني کودکيم طي شد و از هر فرصتي براي کسب يک درآمد حلال استفاده ميکردم.
از چه زماني به صورت تخصصي وارد عرصه کارآفريني شديد و اولين ايدهاي که اجرايي کرديد چه بود؟
اولين زمينهاي که احساس کردم پتانسيل کار را در آن دارم کشاورزي بود. من از بچگي با اين مساله آشنا بودم. در روستاي ما آب کشاورزي محدود بود و ارزش فراواني داشت و من به خوبي اين مساله را درک ميکردم به همين دليل سعي کردم براي معضل کم آبي چارهاي بينديشم. به آبياري و کشاورزي سنتي اعتقاد نداشتم به همين دليل سعي کردم در مزرعه پدريم کشاورزي نوين و آبياري باراني و قطرهاي را اجرا کنم. آزمون و خطاي زياد داشتم اما در نهايت موفق شدم. پيش اجراي اين طرح ما محدوديت آب داشتيم اما با اجراي آن آب اضافه هم داشتيم. نوآوري طرح من و به طور کلي فرقي که اين طرح با ديگر طرحهاي همنوع خود دارد عدم استفاده از برق، موتور و به طور کلي انرژي در آن است. تنها با استفاده از "اختلاف سطح" موفق شدم اين کار را انجام دهم. در باغ ميوه هفت هکتاري من در حال حاضر شما هرجا فلکه آب را باز کنيد آب تا 6 متر فوران ميکند. در حالي که هيچ برق و انرژي به کار نبردهام. در کنار آبياري باراني که به منظور آبياري يونجه کاشته شده در مزرعه به کار ميرود براي آبياري درختان باغ نيز آبياري قطرهاي را به کار گرفتم. به اين ترتيب اولين شغل من در حوزه کشاورزي به صورت تخصصي رقم خورد.
بسيار عالي بود. اگر موافق باشيد به دومين شغل و ايده نوآورانه شما بپردازيم.
دومين شغل من پرورش ماهي و فروش آن به شکل کاملاً نوآورانه بود. براي ورود به اين حرفه نياز به علم يا تجربه داشتم و من تجربه آن را داشتم. پرورش ماهي به شکل سنتي و مانند ديگر مراکز پرورش دهنده انجام ميشود اما براي فروش آن ما يک طرح نو به اجرا گذاشتيم. براي اين کار يک آکواريوم متحرک خاص با به کارگيري برخي وسايل اختراعي خودم بر پشت ماشين نيسان سوار کردم و از اين طريق مردم ماهي زنده را درب منزل خود تحويل ميگيرند. براي اينکه يک قدم از رقيب جلو باشيم همواره براي بهبود کار يکسري ايده در ذهنم دارم که اگر کارم کپي شد بتوانم آن را ارتقا دهم.
ايده نوآورانه سومتان چه بود و در چه مرحلهاي است؟
ايده بعدي که به ذهنم رسيد در بحث معدن بود. من در روستاي محل تولدم يک معدن کشف کردم و پروانه اکتشاف، گواهي کشف و پروانه بهرهبرداري آن را نيز گرفتم. آنچه از اين معدن استخراج ميشود، «تالک» نام دارد که براي ساخت ماده اوليه ايزوگام به کار ميرود. همچنين به دنبال راهاندازي يک کارخانه در اين محل هستم تا از اين طريق ارزش افزوده بالا ايجاد کنم. ارزش افزوده بالا باعث توسعه اشتغال در منطقه نيز ميشود. در حال نهايي کردن راهاندازي اين کارخانه هستم و اميدوارم به زودي کار احداث آن آغاز شود. ما هم اميدواريم اين کارخانه به زودي احداث شود و بخشي از معضل بيکاري منطقه از اين طريق حل شود، در صورت امکان به تشريح شغل چهارم خود بپردازيد. ايده چهارمي که اقدام به اجرايي کردن آن کردم بسيار جالب است و براساس يک تهديد بزرگ شکل گرفت. عصر تاسوعاي سال 82 در يکي از شهرستانهاي جنوبي کشور کيف من به سرقت رفت که در آن تقريباً تمامي مدارک شناساييام به همراه مبلغي پول وجود داشت.زماني که براي گرفتن المثني اقدام کردم متوجه شدم اين مشکل بزرگتر از آن چيزي است که فکر ميکردم. متوجه شدم افرادي که مدارکشان گم شده و يا به سرقت رفته، براي پيدا کردن مدارک خود حاضرند در صورتي که خدمات به آنها ارايه شود اين خدمات را بخرند و علاوه بر اجر معنوي، بازار خوبي در اين زمينه وجود دارد. بنابراين تصميم گرفتم با راهاندازي يک کسب و کار در اين حوزه کاري کنم که کساني که مدارکشان به هر دليل مفقود ميشود براي پيدا کردن آنها بتوانند راحتتر عمل کنند. اولين ضرورت براي اينکه کار را به صورت الکترونيک در اين حوزه پيش ببرم توليد يک نرمافزار خاص بود، من اين نرمافزار را توليد و در شوراي عالي انفورماتيک کشور به ثبت رساندم و براي کسب مجوزهاي لازم اقدام کردم. تقريباً از سال 83 بود که براي کسب مجوزهاي مورد نياز اقدام کردم. در ادامه با سازمانها و نهادهاي مرتبط با اين قضيه مانند تاکسيراني، اتوبوسراني، مترو و به خصوص شرکت پست رايزني و در نهايت به توافقات مهمي دست پيدا کردم. شرکت پست از جمله سازمانهايي بود که همکاري بسيار خوبي براي ساماندهي اين موضوع با بنده داشت. اين سازمان با بررسي پيشنهادات بنده، آنها را قبول و طي قراردادي رسماً همکاري ما آغاز شد. در ماه اول فعاليت تنها 4 مشتري داشتيم، به مرور کار خود را گسترش داديم و نتيجه اين شد که امروز تعداد شعبات ما به بيش از 50 شعبه در سراسر کشور رسيده است و روزانه بيش از 3 هزار مراجعه کننده داريم سيستم کار در شرکت «جوينده و يابنده راهگشا» بسيار ساده و در عين حال تخصصي است. هر کسي که مدارکش گم شده باشد برحسب نوشته پشت آن وطبق يک عادت قديمي به پست مراجعه ميکند پس از مراجعه اين فرد به پست، براساس تعاملاتي که ما با اين شرکت ايجاد کردهايم روند جست و جو براساس يک سيستم مشخص پيگيري و انجام ميشود و طي آن مدارک فرد در هر نقطهاي از کشور که پيدا شود به وي اطلاع داده ميشود. هزينهاي که ما براي پيدا کردن هر مدرک ميگيريم تنها 2 هزار تومان است که نسبت به خدمتي که ارايه ميدهيم، رقم بسيار ناچيزيست. اين طرح تاکنون بسيار مورد اقبال مردم واقع شده و مانع رفت و آمدهاي مکرر آنها شده است. ضمن اينکه براي 92 نفر نيز اشتغال ايجاد کرده است. در حقيقت من از يک تهديد، فرصت ساختم. به اين معني که کيفم را دزديدند و من از اين بستر براي کارآفريني استفاده کردم.
برنامه توسعهاي براي اين ايده و طرح خود داريد؟
بله اتفاقاً در همين راستا قراردادي با شرکت پست امضا کردهايم که براساس آن خدمات شرکت «جوينده و يابنده راهگشا» در 18 هزار دفاتر پيشخوان دولت و تمامي دفاتر پستي نيز عرضه خواهد شد. در همين ارتباط بيمه اسناد و مدارک را شکل دادهايم که براساس آن افراد ميتوانند با مراجعه به شرکت بيمه سينا مدارک خود را بيمه کنند و در صورت از بين رفتن آنها به هر دليلي، ما به نيابت از فردي که مدارکش از بين رفته بحث جست و جو و يا گرفتن المثناي آنان را انجام ميدهيم. به زودي نيز بحث جست و جوي انسانهاي گمشده را در دستور کار خواهيم داشت. همچنين قصد داريم با همکاري شرکت پست جشنواره امانتداران را برگزار کنيم و در آن از کساني که در هر موقعيت و شغلي، کمک ميکنند به بازگرداندن اشياء يا مدارک گمشده افراد، تقدير خواهيم کرد . با اجراي اين جشنواره به دنبال اين هستيم در اين زمينه الگوسازي داشته باشيم.با برنامههايي که در دست اقدام داريم و براساس يک طرح ملي به زودي معماي گم شدن را در کشور حل خواهيم کرد. ديگر کسي لازم نيست براي پيدا کردن مدارک خود به دنبال آنها بگردد. سيستم اين طرح در حال چيدن و با همکاري شرکت پست قرارداد آن در حال نهايي شدن است.
اگر موافق باشيد به پنجمين شغل و ايده نوآورانه شما بپردازيم.
پنجمين شغل من نوشتن عجيبترين و بزرگترين کتاب دنيا بود. اين کتاب «گردشگري در همدان، ايران و جهان» نام دارد که تلاش زيادي براي گردآوري مطالب و نوشتن آن کشيدم تا در نهايت 6 خرداد ماه سال گذشته توسط خانم دکتر فراهاني مشاور وزيرکار رونمايي شد. اين کتاب700 ورق دارد که دور يک شيرازه به شکل دايره نصب شده است. هر ورق اين کتاب 120 در 85 سانتيمتر طول و عرض دارد. اين دايرهالعمارف بزرگ به شکلي تنظيم و تدوين شده است که مطالب هر ورق متمايز از ورق قبل و بعد از خود است. هر ورق به معرفي يکي از مشاهير همدان، ايران و جهان به همراه عکس آن فرد ميپردازد. 100 ورق از اين کتاب به معرفي مشاهير استان همدان، 300 ورق به معرفي مشاهير ايران و 300 ورق نير به معرفي مشاهير جهان ميپردازد. جنس ورقهاي اين کتاب از کاغذ و به صورت MDF است که مطالب آن با ليزر و با حساسيت يک صدم ميليمتر سوزانده شده است. در داخل محيط دايرهاي شکل کتاب نيز که 100متر قطر دارد 25 غرفه شامل رستوران، سوپرمارکت، صنايع دستي و.... چيده ميشود و در وسط آن نيز يک سينما قرار دارد. اين کتاب تاکنون يک بار در شهر همدان و يک بار در غار عليصدر به نمايش درآمده است و به زودي نيز در تهران يا شيراز به نمايش درخواهد آمد. اين کتاب تاکنون براي 30 نفر شغل ايجاد کرده است.
در صورت امکان شغل ششم خود را نيز مختصراً معرفي کنيد.
شغل ششم من يک پروژه فرهنگي به نام «قاصدک شادي» است. در اين پروژه کتاب به شکل نوآورانهاي به روستاها برده ميشود. کتابها مرتبط با امور روستا و يا کودکانه يا ديني هستند که به شکل خاصي به اهالي روستاها ارايه ميشوند. هدفم از اين کار توسعه مباحث فرهنگي در روستاها و اشتغالزايي از اين رهگذر است. اين کار مراحل اوليه خود را ميگذراند و به زودي مرحله توسعهاي آن آغاز ميشود. معرفي مشاغل شما بسيار تاثيرگذار بود، اگر موافق باشيد مختصري از ايدههايي بگوييد که تاکنون اجرايي نکردهايد و در صورت حمايت از اجرايي شدن آنها ميتوانند تاثير قابل توجهي در توسعه اشتغال و افزايش سطح رفاه جامعه داشته باشند؟ من همواره گفتهام، کارآفرينان بيش از آنکه نياز به حمايت مادي داشته باشند به حمايت معنوي نياز دارند. کارآفرينان نياز دارند که از آنها استفاده بهينه شود. من پروژهاي دارم در سطح ملي و فراملي به نام «دستگاه جلوگيري از خودکشي در مترو بدون مصرف انرژي»، اين پروژه 2 سال است که ساخته شده است اما تاکنون استقبالي از آن نشده است. يکي ديگر از ايدههاي من که تاکنون اجرايي نشده در رابطه با کاهش مصرف سوخت با استفاده از تنظيم باد لاستيک خودروها در جايگاههاي سوخت است. اين پروژه در صورتي که اجرايي شود روزانه باعث صرفهجويي 528 هزار ليتري بنزين و بيش از يک ميليون ليتري گازوييل ميشود. اجراي اين پروژه براي بيش از 9 هزار نفر شغل مستقيم ايجاد ميکند. 9 ماه است که براي اجراي اين پروژه دوندگي ميکنم اما هنوز اندر خم يک کوچهام.
سوال بعدي من در رابطه با جشنواره کارآفرينان برتر است، ظاهراً شما چندين بار در اين جشنواره شرکت کردهايد و صاحب مقام نيز شدهايد، در اين زمينه توضيح دهيد.
بله تاکنون 3 مرتبه در جشنواره کارآفرينان برتر شرکت کردهام. اولين دوره در سال 86 بود که با شرکت «جوينده و يابنده راهگشا» شرکت کردم و ضمن اينکه در سطح استان همدان کارآفرين برتر شناخته شدم، به عنوان يکي از کارآفرينان برتر ملي نيز معرفي شدم. دومين دوره با پروژه باغم شرکت کردم و در آن دوره نيز در استان همدان حايز رتبه شدم. سومين دوره نيز با کتابم شرکت کردم که در استان همدان حايز رتبه اول شدم.
حمايتهاي دولت به کارآفرينان را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
حمايتهاي دولت خوب است اما بايد قويتر شود. کارآفرينان نياز دارند که به آنها بها داده شود. دولت بايد بخشي از ريسک ايدههاي کارآفرينان را بپذيرد. کارآفرين نبايد براي بهرهمندي از تسهيلات، اين همه مشکل داشته باشد. کارآفرينان اگر از آنها حمايت شود ميتوانند خيلي جلوتر از دولت باشند. اگر مقام معظم رهبري امسال را سال جهاد اقتصادي مينامند، در حقيقت کارآفرينان خطشکنان اين جهاد هستند. جهاد يعني از دل و جان مايه گذاشتن و کارآفرينان کساني هستند که اين مفهوم را به خوبي در خود دارند. اتفاق خوبي که در اين سالها در رابطه با امور کارآفرينان افتاده است برگزاري همين جشنواره کارآفرينان برتر است که به نوعي به کارآفريني در ايران معناي تازهاي داد.
بهترين و بدترين خاطرهاي که در دوره کارآفريني خود داشتهايد، چه بوده است؟
بهترين خاطرهام تماسي بود که يک نفر با موبايل خود از روبهروي خانه خدا با من داشت و به خاطر تلاشهايي که در پيدا کردن مدارکش انجام داده بودم از من تشکر ميکرد. پيدا کردن مدارک وي باعث شد در زمان موعود به زيارت خانه خدا برود. بدترين خاطرهام نيز قولهاي عمل نشده برخي از مسوولان است که به نوعي کارآفرينان را دنبال نخود سياه ميفرستند. يکي ديگر از خاطرات بد من مربوط به يک دستاورد بزرگ در سال 87 در رابطه با صرفهجويي در مصرف آب بود که به محض اينکه خبرش در روزنامه چاپ شد از يک کشور خارجي از من دعوت شد اين پروژه را در آن کشور اجرا کنم، چند روز پس از آن نيز از ايران آمدند و اين درخواست را از من داشتند، من به کشور خارجي جواب رد دادم اما در داخل نيز هنوز که هنوزه به يک پروژه پايلوت هم ختم نشده است.
و در آخر توصيه شما به کارآفرينان.
توصيه ميکنم اولين کاري که ميکنند بازار را بشناسند و براساس نياز بازار اقدام کنند. توصيه جدي ديگر من به کارآفرينان و کساني که قصد دارند وارد اين عرصه شوند اين است که همواره يک دفترچه جيبي براي ثبت ايدهها و افکار نوآورانهاي که به ذهنشان خطور ميکند همراه داشته باشند. با ثبت يک ايده در اين دفترچه در حقيقت شما يک قطعه از يک پازل را به دست آوردهايد که شما را براي به دست آوردن قطعه ديگر راهنمايي ميکند، اين ايده در حقيقت شما را براي دستيابي به يک ايده اجرايي سوق ميدهد. اين را هم بگويم، قرار نيست که پازل شما در يک دوره زماني مشخص تکميل شود گاهي اين زمان 3 ماه و گاهي 3 سال و يا بيشتر به طور ميکشد.